اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم کمتر حرف می زدم و بیشتر گوش می کردم دوستانم را برای صرف غذا به خانه دعوت می کردم حتی اگر فرش خانه ام کثیف و لکه دار بود و یا کاناپه ام ساییده و فرسوده شده در سالن پذیرایی ام ذرت بو داده می جویدم و اگر کسی می خواست که آتش شومینه را روشن کند نگران کثیفی خانه ام نمی شدم پای صحبتهای پدر بزرگم می نشستم تا خاطرات جوانی اش را برایم تعریف کند و در یک شب زیبای تابستانی پنجره های اتاق را نمی بستم تا آرایش موهایم به هم نخورد ، شمع هایی که به شکل گل رز هستند و مدتها بر روی میز جا خوش کرده اند را روشن می کردم و به نور زیبای آنها خیره می شدم با فرزندانم بر روی چمن می نشستم بدون آنکه نگران لکه های سبزی شوم که بر روی لباسم نقش می بندند با تماشای تلویزیون کمتر اشک می ریختم و قهقهه خنده سر می دادم و با دیدن زندگی بیشتر می خندیدم هر وقت که احساس کسالت می کردم در رختخواب می ماندم و از اینکه آن روز را کار نکردم فکر نمی کردم که دنیا به آخر رسیده است هرگز چیزی را نمی خریدم فقط به این خاطر که به آن احتیاج دارم و یا اینکه ضمانت آن بیشتر است . به جای آنکه بی صبرانه در انتظار پایان نه ماه بارداری بمانم هر لحظه از این دوران را می بلعیدم چرا که شانس این را داشته ام که بهترین موجود جهان را در وجودم پرورش دهم و معجزه خداوند را به نمایش بگذارم
وقتی که فرزندانم با شور و حرارت مرا در آغوش می کشیدند هرگز به آنها نمی گفتم: بسه دیگه حالا برو پیش از غذا خوردن دستهایت را بشور ، بلکه به آنها می گفتم دوستتان دارم
اما اگر شانس یک زندگی دوباره به من داده می شد هر دقیقه آن را متوقف می کردم ، آن را به دقت می دیدم ، به آن حیات می دادم و هرگز آن را پس نمی دادم
اوره ييمي سنين اوچون
بؤلورمده اينانميرسان.
قارا گؤزلريندن يانا
اؤلورمده اينانميرسان.
آلنيمدان تر داما- داما
اَريييب دولورام جاما
عئشقي ووروب قولتوغوما
گَليرمده اينانميرسان.
يوخ ساناييرسان واريمي
داشلاييرسان ايلغاريمي
آغلاييب گؤز ياشلاريمي
سيليرمده اينانميرسان.
قاخينجيني چالا- چالا
درد آز قالير، ديلدن سالا
اورك پارچا اولا- اولا
آخرین و جدیدترین شعر آقای رضا دهقان (چنگی ) شاعر جوان و توانای هادیشهر
کامتاليم
ندير يازين گونو قاشين قاباغين
پريشان گورسنير باشين اياغين
يوخسا تازالانيب سينه ده داغين
ندير باشينداکی دومان کامتاليم
ندير بو قار ! ياغیش ! بوران ، کامتاليم !؟
سنين کی زيرونه دومان اوجالير منیم ده کونلومو غم کدر آلیر
اورگيم کنديمنن نگران قالير
خیالیما دوشور گمان ، کامتالیم
ندير باشينداکی دومان کامتاليم
ندن رنگ وئريرسن سن رنگ آليرسان
رنگين دوتولاندا گاه قاراليرسان
قيزيلا بنزييب گاه ساراليرسان
تئز تئز تازا حالا قالان کامتاليم
منی حالدان حالا سالان کامتاليم
اقتباس از شعر شهرک
از هر نعمتی که امروز خدا به شما داده استفاده کنید . نعمت را نمیتوان پس انداز کرد . هیچ بانکی وجود ندارد که ما بتوانیم نعمت هایی را که دریافت کرده ایم ، به آن بسپاریم ، تا هر زمان که صلاح می دانیم ، از آن استفاده کنیم . اگر از نعمتها استفاده نکنید ، نعمت ها از دست میروند ،بدون اینکه بتوان دوباره آنها را بدست آورد . خدا وقتی به زندگی ما وارد می شود ، با آگاهیاز این که ما هنرمندان خلاقی هستیم ،یک روز بما گِل میدهد تا مجسمه بسازیم . روز دیگر قلم مو و بوم نقاشی یا قلم برای نوشتن بما میدهد ، ولی ما هرگز نه میتوانیم از گِل بر روی بوم نقاشی مان استفاده کنیم ، نه از قلم در مجسمه سازی . هر روز معجزه خودش را دارد . نعمت ها را بپذیرید ، کار کنید و آثار هنری کوچک خودتان را همین امروز بیافرینید . فردا نعمت های دیگری دریافت خواهید کرد
پائولوکوئیلو
لطفا این متن را تاآخر بخوانید و سپس با فکر تصمیم بگیرید :
دنیای مجازی چیست؟
روزی با عجله و اشتهای فراوان به یک رستوران رفتم.
مدتها بود می خواستم برای سیاحت از مکانهای دیدنی به سفر بروم. در رستوران محل دنجی را انتخاب کردم، چون می خواستم از این فرصت استفاده کنم تا غذایی بخورم و برای آن سفر برنامه ریزی کنم.
فیله ماهی آزاد با کره، سالاد و آب پرتقال سفارش دادم. در انتهای لیست نوشته شده بود: غذای رژیمی می خورید؟ ... نه
نوت بوکم را باز کردم که صدایی از پشت سر مرا متوجه خود کرد:
- عمو... میشه کمی پول به من بدی؟
- نه کوچولو، پول زیادی همراهم نیست.
- فقط اونقدری که بتونم نون بخرم
- باشه برات می خرم
صندوق پست الکترونیکی من پُر از ایمیل بود. از خواندن شعرها، پیامهای زیبا و همچنین جوک های خنده دار به کلی از خود بی خود شده بودم. صدای موسیقی یادآور روزهای خوشی بود که در لندن سپری کرده بودم.
عمو .... میشه بگی کره و پنیر هم
بیارن؟
ادامه مطلب...
قطران تبریزی مداح تبار گرگریان
در رابطه با اشعار و مدایح قطران تبریزی که مداح شهریاران شدادیان و روادیان که همان از تبار گرگریان می باشند و در قرن پنجم هجری بر ارّان و آذربایجان حاکمیت داشتند و قطران در دورۀ آنها می زیسته چنانکه از عادات و رسومات آن دوره بود اکثر شاعران مداحان و حکام و پادشاهان حاکم بوده اند قطران تبریزی نیز طبق سروده های مکتوب و مندرج در دیوانش اکثر سروده هایش در مدح شدادیان از جمله ابوالحسن علی لشکری و همچنین ابو منصور وهسودان ابن مملان از روادیان که در آذربایجان به مرکزیت نخجوان و تبریز و گنجه حاکمیت داشته اند اشعاری بعنوان مدح سروده است از آن جمله است غزلی مشهور و مفصل در مدح ابو منصور وهسودان که اول غزل با این شعر شروع می شود :
کسی کش دل برد جانان کسی کش جان برد جانان
که جان دارد و دلبر سبک دارد دل و جان آن
که غزلی است در سی و پنج سطر در صفحه 319 کلیات حکیم قطران در سطر بیستم چنین گوید :
پناه گرگر و گرزن ستون تخمه و لشکر
چراغ گوهر و کشور ابومنصور وهسودان
ادامه ....
ادامه مطلب...
بیزیم محلله نین میدان طرفینن گلنده، لاپ اوولی چشمه ئیدی ، چشمه نین قاباقوندا بیر بویوک حؤوزکیمین واریدی کی چشمه نین سویی اؤردا جمع اؤلاردی ، گؤولدنده سورا لؤهوممبه ئیدی کی اورادان سوئی آچوب باغلارا آپاراردولار . ( گؤلباشی بیزیم گئزیب دولانماخ و اوشاقلارونان اوردا چیمیب و اؤیناماخ یریمیزیدی ، محلله نین آروادلارو و قیزلارودا آخشامباشلاری اورا ییغیشیب دانوشوب ، دئیب ، گولردیلر ...) لؤهومبه نین شمال طرفینده سو ایکی یره بؤلونردی ، بیری بیزیم حیاطلارا طرف گه لردی ، بیریسی ده گون باتان طرفده کی باغ باغاتا گئده ریدی .بیزیم محلله خیاوانی وورماموشدان قاباخ همان علمدار گرگر یؤلویودی ، بیزیم ائویمیز گرگر طرفینن آخر حیاطودی ، چشمه دن بیزیم محلله یه طرف هاموسونا حاج احمد محله سی دئیردیلر ، کی ایندیده آز چوخ قدیم آداملار بو کلمه نی ایشله ده لر .
منيم آتام سفره لى بير کيشييدى
ائل اليندن توتماق اوْنون ايشييدى
گؤزللرين آخره قالميشييدىاوْننان سوْرا دؤنرگه لر دؤنوْبلر
محبّتين چيراخلارى سؤنوْبلر
****************
هَچى خالا چايدا پالتار يوواردى
مَمَد صادق داملارينى سوواردى
هئچ بيلمزديک داغدى ، داشدى ، دوواردى
هريان گلدى شيلاغ آتيب ، آشارديق
آللاه ، نه خوْش غمسيز- غمسيز ياشارديق
---------
بوردا و بوردا فارسجا بیرنئچه ایل بونان قاباقجا یازموشام