اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم کمتر حرف می زدم و بیشتر گوش می کردم دوستانم را برای صرف غذا به خانه دعوت می کردم حتی اگر فرش خانه ام کثیف و لکه دار بود و یا کاناپه ام ساییده و فرسوده شده در سالن پذیرایی ام ذرت بو داده می جویدم و اگر کسی می خواست که آتش شومینه را روشن کند نگران کثیفی خانه ام نمی شدم پای صحبتهای پدر بزرگم می نشستم تا خاطرات جوانی اش را برایم تعریف کند و در یک شب زیبای تابستانی پنجره های اتاق را نمی بستم تا آرایش موهایم به هم نخورد ، شمع هایی که به شکل گل رز هستند و مدتها بر روی میز جا خوش کرده اند را روشن می کردم و به نور زیبای آنها خیره می شدم با فرزندانم بر روی چمن می نشستم بدون آنکه نگران لکه های سبزی شوم که بر روی لباسم نقش می بندند با تماشای تلویزیون کمتر اشک می ریختم و قهقهه خنده سر می دادم و با دیدن زندگی بیشتر می خندیدم هر وقت که احساس کسالت می کردم در رختخواب می ماندم و از اینکه آن روز را کار نکردم فکر نمی کردم که دنیا به آخر رسیده است هرگز چیزی را نمی خریدم فقط به این خاطر که به آن احتیاج دارم و یا اینکه ضمانت آن بیشتر است . به جای آنکه بی صبرانه در انتظار پایان نه ماه بارداری بمانم هر لحظه از این دوران را می بلعیدم چرا که شانس این را داشته ام که بهترین موجود جهان را در وجودم پرورش دهم و معجزه خداوند را به نمایش بگذارم
وقتی که فرزندانم با شور و حرارت مرا در آغوش می کشیدند هرگز به آنها نمی گفتم: بسه دیگه حالا برو پیش از غذا خوردن دستهایت را بشور ، بلکه به آنها می گفتم دوستتان دارم
اما اگر شانس یک زندگی دوباره به من داده می شد هر دقیقه آن را متوقف می کردم ، آن را به دقت می دیدم ، به آن حیات می دادم و هرگز آن را پس نمی دادم
قدرت الله عاقلي، متولد 1347 جلفا (گرگر)
وی از سال 1360 با شرکت در کلاس های آزاد هنرستان میرک تبریز، فعالیت هنری خود را آغاز کرد و سپس به مرکز هنرهای تجسمی حوزه اندیشه و هنر وارد شد و از محضر استادان پیشکسوت این رشته و از نقاشان و مجسمه سازان مکتب سقاخانه بهره برد
این هنرمند تاکنون 20 نمایشگاه انفرادی برگزار و در 47 نمایشگاه و بینال های گروهی و اکسپوهای هنری در ایران، مراکش، انگلیس، اوکراین، آلمان، فرانسه و قطر شرکت کرده است.
طراحی و ساخت 43 اثر حجمی مونومان شهری و نقش برجسته در میادین و مراکز عمومی موزه ها و نیز ساخت وسایل فنی و تکنیکی سینمایی و تئاتر بر عهده داشته است. مجموعه ریشه یابی نقوش گلیم، مجموعه نقوش اسلامی، مقاله مجسمه های آهنی، جنگ در آینه کاریکاتور و نیز مشارکت در تحقیق 50 سال هنر معاصر ایران، تألیف کتاب صد سال مجسمه سازی نوین و مجموعه آثار حجمی و نقش برجسته خطوط دوره اسلامی (از حجم تا لیلی) و مجموعه آثار چاپ دستي با موضوع سي نقش سي غزل از مولانا از جمله آثار تحقیقی و تألیفی اوست.
تندیس ها
ادامه مطلب...
اي قلم سوزلَرين دَه اَثريوخ
آشنا دَن مَنَه بيرخَبَر يوخ
فاطمَه يوسيفينَّن خبر يوخ
ياندي پروانَه لَرشمعِ سوندي
آيريليقدان اورَه قانَه دوندي
شَأنيدَه رُتبَه دَه بي بَدَل سَن
هرگوزَل دَن آقا سَن گوزَل سَن
كيم ديير آيريليق در دَه سال ماز؟
عاشيقين صبريني اَل دَن آلماز؟
اي گوزوم يول لارا باخ داريخما
گون هميشَه بولوت آت دا، قالماز
قونچَه گول لَر نَه اندازَه سُل سون
قلبيلَر قويما قانيلَه دُلسون
گَلدي بو جُمعَه دَه گَلمَدين سَن
گون سايِم جمعه ي ديگَر اولسون
اي "صفايي" هَلَه دُز فراقه
يول سالاخ بيزدَه بيردَه عراقَه
قلبيلَر غُصَّه دَن داغلي قالدي
يا امام زمان گَل اَمان دي
كربلا يول لاري باغلي قالدي
شجاع الدين صفري (صفائي)
اولين تاثيرپذيري هنري از اطرافيان؟
خب، من در بخشي به نام «گرگر» از توابع آذربايجان شرقي به دنيا آمدم. «گرگر» نامي بسيار كهن و به معني تختگاه، پايتخت و يكي از اسما دهگانه خداوند در دين زرتشت است. گرگر همچنين منطقهاي بسيار قديمي و داراي پيشينه غني تاريخي و فرهنگي است و چهار طايفه بسيار بزرگ دارد كه يكي از آنها طايفه ماست كه به طايفه بيجانيها معروف است. همه افراد اين 4 طايفه باسواد بودند. عاشوراهاي گرگر نيز بسيار پربار و مفصل بود و با اينكه در مراسم و تعزيهها، شعرها تركي خوانده ميشد اما آواها، نواها و موسيقي آنها، موسيقي اصيل ايراني و موسيقي رديف دستگاهاي ايراني بود. بنابراين از همان اوايل كودكي يا بهتر بگويم از وقتي كه چشم گشودم و به همراه پدر و مادرم براي ديدن اين مراسم به كوچه و خيابان ميرفتم، گوشم با اين نواها و صداها آشنا شد و تحتتاثير موسيقي ايراني قرار گرفتم. علاوه بر اين پدرم هم، مردي كتابخوان، اهل مطالعه، هنرمند و هنردوست بود و با اينكه به ظاهر امروزي و اهل كت و شلوار و كراوات بود اما آدم بسيار مومني بود و اشراف زيادي بر تعزيه داشت. اهل آواز هم بود و صداي بسيار خوبي داشت و در ايام محرم و عاشورا نقش امام حسين(ع) و حر را خيلي خوب بازي ميكرد. به دنيا آمدن و بزرگ شدن در چنين خانواده و محيط و منطقهاي مسلما تاثير بسزايي در ايجاد حال و هوا و روحيه هنري در من داشت.
اولين معلم مدرسه؟
آقاي سيراني، اولين معلم من بود كه به نظرم از بهترين معلمهاي دنيا و بينظير بود. آن زمان يعني سال 1340 كه من رفتم مدرسه و باب بود كه با فلك و تنبيه به بچهها درس ميدادند، او با بازي به ما درس ميداد. آقاي سيراني 50 40 سالي داشت ولي به نظر ما پير ميآمد. يادم هست يكي از بچهها الفبا را ياد نميگرفت. آقاي سيراني ما را توي حياط مدرسه برد و يكي از بچهها را دراز كرد و از يك نفر ديگر هم خواست به طور افقي بالاي سر او بخوابد، بعد هم سر و پاهايش را كمي كج كرد و گفت: خب، اين شد آي با كلاه (آ.) بعد هم يكي از بچههاي كوچولو را (به اسم زينالي) صدا كرد و گفت: جمع و مچاله شو و بنشين زير اين (همان كسي كه دراز شده بود)، شد (ب.) آقاي سيراني علاوه بر بازي درسها را با شعر هم به ما ياد ميداد. شعرهايي كه هنوز كاملا در حافظهام مانده، مثل «دويدم و دويدم، سر كوچه رسيدم و...»
اولين دوستان و همكلاسيهايتان؟
رسول و نصرت، از همكلاسيها و دوستان صميميام بودند كه هر سه در يك نيمكت مينشستيم. (من وسط و آن دو نفر در دو سر نيمكت.) اما متاسفانه هر دوي آنها در جواني مردند. رسول تصادف كرد و نصرت هم سوخت. پسردايي (داوود) و پسرعمويم (نادر) نيز، از اولين دوستان و همكلاسيهايم بودند.
نگاهي گذرا به كارنامه هنري پيرنياكان
داريوش پيرنياكان متولد 1334 منطقه گرگر از توابع آذربايجان شرقي و فارغالتحصيل موسيقي از دانشكده هنر دانشگاه تهران است.
منطقه قديمي و فرهنگي گرگر و عاشوراهاي پربارش كه با تعزيهها و مراسم پرشور و آهنگيني همراه بود و تلفيقي از هنز و مذهب را به رخ ميكشيد، بعلاوه رشد و نمو زير بال و پر پدري هنرمند و هنردوست، از همان بدو تولد و كودكي، بستر ذهني مناسبي را برايش فراهم كرد تا بيش از هر چيز به موسيقي حساسيت نشان دهد. حساسيتي كه كمي بعدتر و در سن 12 10 سالگي به واسطه تشويق و راهنمايي و فضاي هنري كه برادر هنردوست و محققاش در خانه ايجاد كرده بود، به عشق و علاقهاي شديد و گريزناپذير تبديل شد.
پيرنياكان از 12 سالگي آموزش موسيقي و نوازندگي تار را نزد حسين محوري آغاز كرد و با محمدصفر عذاري آن را ادامه داد. عشق وافر به موسيقي نهتنها او را براي فراگيري بيشتر و بهتر از تبريز به تهران و پاي درس استاد علياكبر شهنازي (به مدت 7 سال) كشاند كه باعث شد رشته پزشكي را نيز ناتمام رها كند و صندليهاي دانشكده هنر را بيازمايد.
پيرنياكان از سال 1352 همكاري با مركز حفظ و اشاعه موسيقي را آغاز كرد كه علاوه بر اجراي كنسرتهاي گروهي متعدد و استفاده از محضر اساتيدي همچون داريوش صفوت (رئيس مركز)، محمود كريمي، هرمزي و عبدالله دوامي، خود نيز همزمان آموزش به دانشجويان مبتدي را شروع كرد. او سهتار را نيز در همين مركز و نزد استاد فروتن فراگرفت. او همچنين همكاري با محمدرضا شجريان استاد آواز ايران را از سال 1358 آغاز كرد كه اين آشنايي و همكاري به ضبط و انتشار بيش از 20 كار مشترك در قالب كاست و سي دي و برگزاري 200 كنسرت داخلي و خارجي (بعد از انقلاب) انجاميد.
اين مطلب را در ضميمه جام جم ( نسل 3 ) همين لينك مطالعه فرماييد .
اوره ييمي سنين اوچون
بؤلورمده اينانميرسان.
قارا گؤزلريندن يانا
اؤلورمده اينانميرسان.
آلنيمدان تر داما- داما
اَريييب دولورام جاما
عئشقي ووروب قولتوغوما
گَليرمده اينانميرسان.
يوخ ساناييرسان واريمي
داشلاييرسان ايلغاريمي
آغلاييب گؤز ياشلاريمي
سيليرمده اينانميرسان.
قاخينجيني چالا- چالا
درد آز قالير، ديلدن سالا
اورك پارچا اولا- اولا
آخرین و جدیدترین شعر آقای رضا دهقان (چنگی ) شاعر جوان و توانای هادیشهر
که چون حکومت محال گرگر سالهاست که بجد پدر و برادر مرحوم محمدرضاخان سرتیب گرگری مرحمت و واگذار است همیشه کمال سعی و اهتمام در ماموریت و آبادانی آن محال و رفاهیت و آسودگی حال رعایای آنجا به عمل آورده نوعی با اهالی معمول و سلوک داشته اند که احدی از وضع رفتار آنها اعم از نوکر و رعیت شاکی و چاکی نگردیده بلکه در مهد آسایش و آرامش بوده اند علیهذا این اوقات گه پدر عالی جاه مجرب خلوص نیت و عقیدت آگاه محمد رحیم خان سرهنگ فوج دوم نصرت که حاکم گرگر بوده وفات نموده به ملاحظه پاداش حقوق خدمات اسلاف درباره اخلاف که هماره منظور خاطر مهر اتصاف همایون پادشاهانه می باشد و منبعد مانیز حکومت آن محال را به عهده با کفایت و درستکاری عالی جاه مشارالیه
ادامه را بخوانید ......
ادامه مطلب...
متاسفانه من تا کنون نتوانسته ام اطلاعات بیشتری در مورد این شخصیت بدست آورم اگر شما در این خصوص اطلاعاتی دارید مارا یاری فرمایید .
آخرین مصاحبه طالبی با روزنامه نگاران
او علاوه براینها مدالهای رنگارنگی از تورنمنتهای مطرح دنیااز جمله چندین مدال طلای ارتشهای جهان بدست آورده بود که در نهایت در سن ۲۷ سالگی از دنیای کشتی قهرمانی خداحافظی کرد.
ایشان بعد از چندین سال بیماری که به گفته خودش ناشی از وزن کم کردنهای غیر علمی در دوران قهرمانی بود در سن ۶۳ سالگی دارفانی راوداع گفت.
اینهم فیلم کوتاهی از مراسم ختم قهرمان در تهران
تصاویر بیشتر در ادامه
ادامه مطلب...
در باره تاریخ منطقه بویژه صد سال اخیر خاطرات آقای حاج حبیب الله شاپوری شاید مستند ترین تاریخ باشد . ایشان مینویسند :
ادامه مطلب...