مرحوم حاج میرعباس عمرانی گرگری فرزند مرحوم سیّد آقا که از سادات جلیله و ارجمند گرگر و برادرزاده مرحوم آقای حاج سیّد حسین عمرانی گرگری میباشد .حجت الاسلام مرحوم آقای سید حسین عمرانی گرگری ( یکی از روحانیون دانسشمند منطقه و گرگر بودند که در فرصتی مناسب در باره ایشان خواهم نوشت .مرحوم میر جواد عمرانی ، روحش شاد قرار بود عکس و مطالبی درباره ایشان به اینجانب بدهند که اجل مهلتشان نداد و به سرای باقی شتافتند .)
تقبّل کل هزینه احداثی مسجد جامع واقع در میدان امام حسین (ع) گرگر توسط ایشان یعنی حاج عباس عمرانی گرگری انجام گرفت .یکی از کارهای ارزشمند ایشان است بدیهی است خدمات ایشان در رابطه با تخریب و تجدید بنای مسجد مزبور فوق العاده حائز اهمیت می باشد . تخریب مسجد جامع قبلی و تجدید بنای آن با عظمتی وصف ناپذیر با هزینه نزدیک به هشتاد میلیون تومان آن زمان با آنهمه ساختار و عظمت و گنبد و مناره های مربوطه که می توان گفت در شهرستان جلفا و مرند از نظر اهل فن منحصر به فرد می باشد و برای اینکه احیاناً جهت تکمیل جزئی ، هزینه های بعدی نیز برابر وصیّتی که نمودند از ثلث ما ترک خود منظور وتاکید بر انجام آن نمودند بدیهی است ساختمان مزبور دو اشکوبه و با اصول مهندسی و معماری روز انجام یافته شک نیست یاد و نام و روح شریف این فرد مومن در پرتو فرمان مبارک "الهی انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر ابد الآباد دائم السنوات " ورد و ذکر آیندگان و در دفتر باقیات صالحات الهی ثبت و ضبط خواهد بود از محضر عالی و متعالی خدای سبحان مسئلت داریم که روح پاک و مطهر این شادروان را قرین ارواح طاهره ، اجداد ماجدش فرماید .
وقتی این سطور رامی نویسم نزدیک به شصت سال از عمر خود را سپری کرده ام ، اما هنوز هروقت فرصتی پیش می آید و به گذشته های دور برمی گردم ، به این نتیجه میرسم که روزگار کودکی پر خاطره ترین و لذت بخش ترین روزهای زندگی من است (خاطره آن روزگاران .آنزمان ها که حرفها از دل بر می آمد و لاجرم بر دل نیز می نشست و ما جرا های عروسی و عزای روستای آن روزگاران ما هردو به نوعی موجبات انبساط خاطر مارا فراهم می کرد و بقول شهریار شیرین سخن :
حيدربابا ، بولاخلارين يارپيزى
بوْستانلارين گوْل بَسَرى ، قارپيزى
چرچيلرين آغ ناباتى ، ساققيزى
ايندى ده وار داماغيمدا ، داد وئرر
ايتگين گئدن گوْنلريمدن ياد وئرر
بگذارید از عروسی هایمان در آن روزگاران بنویسم که لذت شاد بودن و شاد زیستن را برای مردمی که هیچ وسیله سرگرمی نداشتند ، به ارمغان می آورد .
آن زمان ها معمولاً دختر و پسر همدیگر را آنگونه که باید و شاید نمی شناختند و یا شناختی از دو ر یا در حد صحبت بزرگان خانه از فرد مورد بحث داشتند . بزرگترها (پدر و مادر و اگر زنده بودند پدر بزرگها و مادر بزرگها با مشورت و همفکری یکدیگر ،دختری را برای پسر خودشان نشان میکردند و چون در روستا ، همه از بود و نبود هم آگاهی داشتند یک روز عصر و یا شب ، مادر یا خاله ویا عمه ی پسر به خانه دختر می رفتند ( معمولاًدونفر از فامیلهای بسیار صمیمیو مورد اعتماد خانواده ) و بعد از صحبت های متفرقه ، مسئله را مطرح میکردند و مادر دختر به آنها می فهماند که باید با پدر دختر حرف بزند و جواب او بلی یا خیر مسئله را روشن میکرد . مادر دختر شب مسئله را بطور خصوصی با پدر خانواده در میان می گذاشت و در صورت موافقت ایشان ، به خانواده پسر که روز بعد برای گرفتن جواب مراجعه میکردند موافقتشان را اعلام میکردند . و الچی های پسر با شادی و سرور به خانه بر می گشتند و با اعلام موافقت خانواده دختر ، از پدر و مادر پسر مژدگانی ( معمولا در موقع خرید برای دختر یک چادریا هدیه ای در این حدود ، برای این خانم که سمت اِلچی را داشت میخریدند )میگرفت .
نحوه بازي (هفت سنگپس از يارگيري و تشكيل دو تيم به روشهاي معمول براي تيم آغازگر بازي قرعه كشي بعملميآيد. و سنگها را كه تعداد آنها هفت قطعه ميباشد بر روي هم ميگذارند و افرادي كه آغازگر بازي درخط شروع بازي ميايستند و يك نفر توپ را بطرف سنگها نشانه گيري مينمايد چنانچه به هدف اصابتكند سنگها بر روي زمين ميريزد و افراد آن تيم پراكنده ميشوند و بازيكنان تيم مقابل به تعقيب افرادآغازگري بازي ميپردازند و افراد آن تيم ( بازي) هر كدام سعي و تلاش مينمايند دوباره سنگها را بر روي هم بچينند اگر به يكي از افراد تيم توپ اصابت نمود از بازي خارج ميشود و بدينترتيب ساير افراد تيم سعي ميكنند بازي را سريعتر به پيش ببرند